توسعه فردی

چجوری مفهوم مرگ را به کودکان توضیح دهیم؟

چجوری مفهوم مرگ را به کودکان توضیح دهیم؟ یکی از اتفاقات ناگواری که درک و هضم آن برای همه ما سخت است، تجربه مرگ عزیزانمان است. این اتفاق شاید برای افرادی که این موضوع را تا به حال تجربه کرده اند و بزرگسال هستند ساده تر درک شود، اما برای کودکان این موضوع متفاوت است و سوالات زیادی ذهن آنها را درگیر می کند و حتی ممکن است ضربات روحی جبران ناپذیری به آنها وارد شود. در این مطلب از سایت چجوری قصد داریم راهکارهایی را ارائه دهیم که با کمک آنها بتوانید مفهوم مرگ را به کودکان توضیح دهید.

 

چجوری علت مرگ عزیزان را به کودکان توضیح دهیم؟

پیری: وقتی شخصی خیلی پیر می ‌شود بدنش فرسوده می‌ شود و از کار می ‌افتد.

بیماری‌ های مهلک: گاهی بیماری خیلی پیشرفت می ‌کند و حتی دکترها نمی ‌توانند از پیشرفت آن جلوگیری کنند و بدن فرسوده می ‌شود و از کار می ‌افتد.

تصادف: یک اتفاق خیلی بد افتاد (توضیح تصادف)، بدنش خیلی آسیب دید و دیگر سالم نمی ‌شود. به همین دلیل از کار افتاد.

سقط جنین: گاهی وقتی یک بچه تازه شروع به رشد می ‌کند، اتفاقی می‌افتد که مانع رشد او می ‌شود. ما علت آن را نمی ‌دانیم،کسی در این باره مقصر نیست.

خودکشی: بعضی وقت‌ ها بدن شخص مریض می ‌شود و درست کار نمی ‌کند. گاهی وقت ‌ها هم فکر آدم‌ ها خوب کار نمی‌کند. آن ها نمی‌توانند شرایط خود را خوب ببینند و بررسی کنند و تصور می‌ کنند تنها راه حل مشکلشان این است که دیگر زنده نباشند، اما خودکشی راه حل هیچ مشکلی نیست. دلیل این که آن ها خودشان را می ‌کشند، فقط این است که فکرشان خوب کار نمی ‌کند.

قتل و آدم کشی: گاهی وقت ‌ها آدم ها کارهای بدی می‌ کنند و به هم آسیب می‌ رسانند و…

 

مرگ در ذهن کودکان چه معنایی دارد؟

مرگ یکی از سخت‌ترین موضوعات برای مطرح کردن با بچه‌های خردسال است، به خصوص وقتی خودتان با غم و اندوه ناشی از مرگ یکی از عزیزهایتان دست به گریبانید. اما مرگ جزئی اجتناب‌ناپذیر از زندگی نیز هست و بچه‌ها می‌خواهند آن را بفهمند و راه‌هایی طبیعی برای سوگواری پیدا کنند.

بچه‌های خردسال از همان اوایل زندگی از مرگ آگاه می‌شوند و آن را می‌شنوند. آنها در قصه‌ها درباره‌ٔ مرگ می‌شنوند، آن را در برنامه‌های تلویزیونی می‌بینند و با حشرات، پرندگان یا موجودات مرده در پارک‌ها، پیاده‌رو یا کنار جاده روبه‌رو می‌شوند. برخی از بچه‌ها هم ممکن است قبلاً مرگ یک حیوان خانگی یا عضوی از خانواده را تجربه کرده باشند.

با وجود این، جنبه‌هایی از مرگ هست که بچه‌ها در این سن هنوز نمی‌توانند درک کنند. برای مثال، آنها در این سن هنوز نمی‌توانند درک کنند که مرگ همیشگی و اجتناب‌ناپذیر است و برای همه اتفاق می‌افتد. آنها همچنین نمی‌توانند درک کنند که مردن به این معناست که بدن دیگر عملکردی ندارد. آنها ممکن است بر این باور باشند که فرد درگذشته هنوز غذا می‌خورد، می‌خوابد و کارهای روزمره‌اش را انجام می‌دهد، با این تفاوت که اغلب فکر می‌کنند این کارها را در آسمان یا زیر زمین انجام می‌دهد.

هر چند بار هم که آن را توضیح دهید باز هم کودکان خردسال واقعاً نمی‌توانند درک کنند که چه چیزی باعث مرگ می‌شود و ممکن است فکر کنند که مرگ چیزی موقتی و برگشت‌پذیر است، حتی وقتی یکی از والدین یا خواهر یا برادری فوت کرده‌اند، باز هم بچه‌های خردسال غالباً مرگ را چیزی نمی‌دانند که بتواند برای آنها هم اتفاق بیفتد.

بچه‌ها در این سن به طرق مختلفی به مرگ واکنش نشان می‌دهند. مثلاً تعجب نکنید اگر فرزندتان دائم به شما چسبیده است، در یادگیری استفاده از توالت پسرفت کرد، به بچگانه صحبت کردن بازگشت کرد، یا ناگهان از رفتن به مدرسه‌ یا پیش‌دبستانی خود امتناع کرد. به هر حال، برنامه‌ٔ روزمرهٔ زندگی او ممکن است مختل شده باشد و او در تلاش است تا بفهمد چرا بزرگ‌ترهای اطرافش آن‌قدر ناراحت هستند و ممکن است جهان به طور ناگهانی و به شکلی که قبلاً نبوده است، شوم، ترسناک و تهدیدآمیز به نظرش برسد.

از طرف دیگر، کودک ممکن است به‌هیچ‌وجه واکنشی به مرگ نشان ندهد یا واکنش‌هایش متناوب و آمیخته با نشاط و بازیگوشی معمولش باشد که این نیز طبیعی است. کودکان غم و اندوه را به تدریج و تکه‌تکه هضم می‌کنند، نه یک‌دفعه و بسیاری از آنها تا زمانی که احساس امنیت نکنند، به غم و اندوه خود اجازهٔ بروز نمی‌دهند و این فرایند می‌تواند ماه‌ها یا حتی سال‌ها به طول انجامد، به خصوص اگر والد یا خواهر و برادری را از دست داده باشند.

همچنین کودک خردسال ممکن است درگیر رفتارهایی شود که برای شما عجیب به نظر برسد، مانند بازی کردن نقش مرده، که این کار نیز طبیعی است، حتی اگر از نظر شما بیمارگونه به نظر بیاید، بنابراین این روش مهم برای حل و فصل احساساتش در مورد مرگ را منع نکنید.

اما در سن دبستان، بچه‌ها شروع به درک دائمی بودن و اجتناب‌ناپذیری مرگ کرده‌اند. آنها اگر نه احساسی، ولی حداقل از نظر فکری می‌دانند که مرگ علاوه بر افراد مسن، می‌تواند برای جوان‌ترها هم اتفاق بیفتد. آنها ممکن است بترسند که مرگ به نحوی مسری است و احتمالاً به مرگ شخصیت می‌‌دهند و به آن به عنوان یک شبح یا روح ترسناک فکر می‌کنند.

اما بچه‌های دبستانی، مگر این‌که دوستان یا خواهر یا برادری درگذشته داشته باشند، در غیر این صورت هنوز فکر نمی‌کنند که مرگ برای آنها هم اتفاق بیفتد. آنها احساس می‌کنند به نحوی می‌توانند به مرگ کلک بزنند یا از دست آن فرار کنند. اما اگر خواهر، برادر یا دوست جوانی داشته‌اند که فوت شده، ممکن است عمیقاً شوکه و وحشت‌زده شوند.

 

بهترین زمانِ صحبت‌کردن با کودک درباره‌ی مرگ چه‌ زمانی است؟

گاه بسیاری از ما برای محافظت از فرزندان‌مان، حقایق دردناکی مانند مرگ یکی از عزیزان را از دید آن‌ها پنهان نگه ‌می‌داریم. اما با این کار فقط دوره‌ی بلاتکلیفی و اضطراب را در کودکان طولانی خواهیم کرد؛ زیرا آن‌ها در هر حال تغییرات عاطفی جزئی در بزرگسالان را می‌فهمند. در حقیقت، آن‌ها در پی بردن به این مسائل توانایی زیادی دارند!

شما توضیحی درباره‌ی مرگ به کودک‌تان نمی‌دهید و بابت این کار نیت خیری دارید. اما برای جلوگیری از اضطراب بی‌مورد و پریشانی عاطفی کودک، بهتر است هرچه زودتر درباره‌ی مرگ با او صحبت کنید.

 

روانشناسی سوگ در کودکان

عوامل فردی

باید توجه داشت که یک واقعه یکسان کودکان را به نحو متفاوتی تحت تأثیر خود قرار می دهد و یک متغیر به تنهایی نمی تواند واکنش کودک به مرگ را تعیین کند.

از نظر تالوار، هریس و اسلیفر کودکان به مرگ بر اساس عواملی مانند سن، سطح رشدی، ماهیت ارتباط با متوفی، احساس ایمنی کودک در روابط فعلی، تجارب زندگی و عوامل شخصیتیشان واکنش نشان می دهند.

مطالعه راویس، سیگل و کاروس نشان داد که دختران و کودکان کم سن و سالتر نسبت به پسرها و کودکان بزرگتر در پی از دست دادن والد دچار مشکلات سازگاری بیشتری می شوند.

همچنین پسران گرایش به برونی سازی و تجربه مشکلات رفتاری در محیط های مختلف و مشکلات تحصیلی دارند در حالی که دختران به سمت مشکلات درونی سازی و تجربه اضطراب، افسردگی و نشانه های جسمانی متمایل هستند.

ارزیابی های خطر، ترس از طرد، عزت نفس پایین و کارآمدی فردی کمتر برای کنار آمدن با سطوح بالاتر مشکلات درونی سازی در کودک داغدیده ارتباط دارد.

 

عوامل خانوادگی

والدگری مثبت، گرمی و انضباط مراقب با مشکلات کمتر بهداشت روانی کودک مرتبط است. همچنین سابقه هرگونه اختلال روانپزشکی در نسل، سابقه اختلال دو قطبی در والد فوت شده و سابقه افسردگی والدین تاثیرگذار می باشد.

سابقه قبلی افسردگی و افزایش اتفاقات منفی زندگی به دنبال داغدیدگی به نوبه خود خطر افسردگی را افزایش می دهد.

 

عوامل مربوط به مرگ

برخی عوامل مربوط به مرگ نیز بر داغدیدگی کودکان اثر می گذارد. در این حوزه اولین عامل تأثیرگذار رابطه با متوفی است. به عنوان مثال مرگ والدین و در مرتبه بعدی مرگ همشیران بیشترین تأثیر را روی کودکان دارد. در واقع روابط نزدیکتر احساسات فقدان بیشتری به همراه دارد.

عامل تأثیرگذار بعدی میزان ارتباط کودک با متوفی است. آیا کودک در مراسم تشیع جنازه شرکت کرده است؟ آیا کودک جسد را دیده است؟ آیا کودک فرصت خداحافظی کردن با متوفی را داشته است؟

علاوه بر این، نوع مرگ نیز عامل تعیین کننده ای است. مرگ ممکن است ناگهانی و غیرمنتظره و یا پیش بینی نشده، آسیب زا و یا بر اثر علل طبیعی، قابل جلوگیری و یا غیرقابل اجتناب باشد.

همین طور مرگ می تواند با درد مزمن، حاد و یا بدون درد اتفاق بیفتد. علت مرگ می تواند از نظر اجتماعی پذیرفته شده باشد و یا با یک برچسب اجتماعی مانند خودکشی و ایذر همراه باشد.

محققان ذکر کرده اند که هنگامی که مرگ والدین ناگهانی و غیرطبیعی باشد، کودکان تجربه دشوارتری خواهند داشت. برای مثال هنگامی که یک والد مستقیماً توسط یک عمل انسانی مانند قتل می میرد، این کودک نسبت به کودکی که والدش بر اثر علل طبیعی فوت کرده، مشکلات باثبات، طولانیتر و شدیدتری را تجربه می کند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا